مقدمه:
بشر در طول تاریخ جهت ادامهی زندگی خود به نحوی از مدیریت استمداد جسته است و در دنیای متمدن و پیشرفته کنونی نیز حیات ملتها، بدون اتکا به وجود سازمانها و در رأس آن مدیریت کارآمد و اثربخش امکان پذیر نیست. مدیریت یکی از ارکان زندگی اجتماعی است و اطلاع از دانش مربوط به آن لازمه فعالیت امروزین است. به قول آقای پیتر دراکر پدر علم مدیریت فرزندان امروز باید دانش مربوط به سازمانها را آنچنان بیاموزند که پدارنشان دانش کشاورزی را آموختند. ضرورت مدیریت از آن حیث است که در اجتماع منافع، اهداف و سرنوشت افراد، اشخاص و گروهها با یکدیگر ارتباط و اشتراک پیدا میکند وگاه ممکن است در تضاد با همدیگر قرار گیرند، و نیازمند فردی است که بهتواند همگرایی ایجاد نماید و از تشتت و تعارض بکاهد. ضرورت مدیریت در زندگی اجتماعی تا آنجاست که حتی بسیاری از حیوانات که بهصورت اجتماعی زندگی میکنند براساس فرمان غریزه، مدیری را برمیگزینند. حال انسانها که زندگی اجتماعی دارند، بهطریق اولی نیازمند سازماندهی، برنامهریزی و سیستمی هستند که بهتواند آنها را به اهدافشان رهنمون سازد.
از نظر قرآن کریم، مدیریت و رهبری جایگاهی اساسی در جامعه بشری دارد. قرآن کریم میفرماید: «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاس بِإمَامِهِمْ.» (اسراء: ۷۱) بنابراین، سرنوشت هر جامعه را رهبری آنجامعه رقم میزند. احادیث شریف نبوی (صلی الله علیه وآله و سلم) متعددی نیز در تأکید بر فعالیت جمعی وجود دارند از جمله این فرمایش گهربار که میفرمایند: «صنفانِ مِن أُمَّتی اذا صَلُحا صَلُحَتْ أمَّتی و اذا فَسَدا فَسَدَتْ أُمَّتی»، قیلَ یا رَسولَ اللهِ و مَن هُما؟ قال: «الفُقَهاءُ و الأُمَراءُ» دو صنف از امت من هستند که هرگاه صالح باشند، امت صالح خواهند بود و هرگاه فاسد شوند، امّت فاسد خواهند شد. سؤال شد:ای رسول خدا اینها چه کسانیاند؟ فرمود: فقیهان و امیران.
از طرفی مدیریت فعالیتی ارزشی است; و مبتنی بر ارزشها و اعتقادات پذیرفته شده اجتماع میباشد، آنچنان که بوریل و مورگان در کتاب خود تحت عنوان نظریههای کلان جامعهشناسی و تجزیه و تحلیل سازمان میگویند: «تمام نظریههای سازمان بر فلسفهای از علم و نظریهای از جامعه مبتنی است.» که بیانگر این واقعیت است که تئوری در خلأ شکل نمیگیرد و همین تئوری نیز ملاک عمل بوده و رفتار انسانها را در شرایط مختلف هدایت میکند. برهمین اساس میتوان گفت که نوع رهبری و مدیریت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله و سلم) مبتنی بر اصولی بوده که از جهانبینی ایشان نشأت گرفته است. اما آنچه که ما در این مجال در پی بررسی آن میباشیم اثبات این موضوع نیست بلکه چنانکه وعده داده بودیم بررسی فعالیت جمعی و به قول امروزی سازمانی پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه وآله و سلم) میباشد.
مدیریت و سازمان در آموزههای دین اسلام
زندگی رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله و سلم) سرشار از نکاتی است که اگر با نگاهی نو به آن توجه شود، بسیاری از فعالیتهای سازمانی شناسایی خواهد شد. بسیاری از فعالیتهای اجتماعی آن بزرگوار در قالب فعالیتهای جمعی سازماندهی شده و منظم صورت گرفته که امروزه این ویژگیها قابلیت تعمیم به فعالیت در قالب سازمان را دارد. اگر ویژگیهای علمی بک سازمان را بررسی نمایم خواهیم دید که فعالیتهای اجتماعی پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه وآله و سلم) همگی مطابق با این مشخصات انجام گرفته است. بنابراین ابتدا ویژگیهای سازمان را بیان کرده و سپس به بررسی سیره آن حضرت (صلی الله علیه وآله و سلم) میپردازیم.
هر سازمانی فارغ از اینکه چه فعالیتی انجام میدهد و در چه حوزهای کار میکند باید دارای چند ویژگی باشد، بهعبارتی هر مجموعهای را که دارای مشخصات زیر باشد میتوان سازمان نامید، این ویژگیها عبارتند از:
۱.هر سازمان یک سیستم است: بهاین مفهوم که از چند بخش یا چند نفر (بیش از دو نفر) تشکیل شده است و مجموعه میباشد.
۲.اجتماعی است: یعنی متشکل از افراد انسانی است.
۳.دارای اهداف میباشد: هر سازمانی درپی تحقق یک یا مجموعهای از اهداف میباشد که بهعنوان مطلوبهای سازمانی نمایان میشوند.
۴.بهصورت ارادی و آگاهانه سازماندهی میشود: مؤسسین هر سازمانی تعیین بخشها و شیوه انجام امور و وظایف افراد را بهصورتی آگاهانه و ارادی تعیین میکنند.
۵.دارای حدود و مرز مشخص میباشد: سازمانها دارای مرز و چهارچوبی مشخص میباشند که باعث تفکیک آنها از همدیگر میشود و از تداخل جلوگیری مینماید. این حدود و مرزها نشاندهنده ورود فرد به سازمان و یا خروج از آن نیز میباشد.
۶.فرهنگ متمایز و متفاوتی دارد: هر سازمان دارای فرهنگ، ارزشها و هنجارهای مختص به خود است که رفتار و گفتار افراد خود را در آنچهارچوب محدود میکند.
حال ببینیم که آیا فعالیتهای پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله و سلم) براساس این شش ویژگی بودهاند؟
۱.تمامی فعالیتهای اجتماعی پیامبر در قالب مجموعهای انجام گرفته است. آن بزرگوار (صلی الله علیه وآله و سلم) همواره همراه با تعدادی از صحابه کرام (رضی الله تعالی عنهم) بوده است. پس از دریافت وحی نیز اولین اقدام پیامبر بزرگوار (صلی الله علیه وآله و سلم) درمیان گذاشتن آن با همسر گرانقدرش (رضی الله تعالی عنها) و دوستان گرامیاش بوده است و این امر ضرورت فعالیت جمعی را میرساند. اگر چه آیات و احادیث شریف نبوی (صلی الله علیه وآله و سلم) متعددی در تأیید این بند وجود دارد، زندگی و سیره پیامبر بزرگوار (صلی الله علیه وآله و سلم) نیز سرشار از این امر است. با نگاهی گذرا به فعالیتهای انجام گرفته در کتب تاریخی و سیره مشخص میشود که همه فعالیتهای آن حضرت (صلی الله علیه وآله و سلم) جمعی بوده است.
۲.تمامی فعالیتهای دعوی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) اجتماعی بودهاند و با همراهی بزرگان صحابه (رضی الله تعالی عنهم) انجام گرفته است، بهگونهای که در غالب موارد هم با آنان همفکری و هماندیشی داشته است.
۳.میگویند تمامی فعالیتهای یک انسان معمولی با هدف انجام میگیرد حال فعالیت در قالب جمع به طریق اولی درپی تحقق هدف یا مجموعهای از اهداف میباشد. رسالت عظیم پیامبر اکرم (رضی الله تعالی عنهم) قطعاً هدفمند و هدفدار بوده است، اصولاً اهدافی والا و رسالتی چنین عظیم موجب برگزیده شدن آن بزرگوار (رضی الله تعالی عنهم) شد و اگر چنین نبود آن هم سختی و مشقت را تحمل نمینمود.
۴.پیامبر گرامی اسلام (رضی الله تعالی عنهم) در تمامی مراحل دعوی و در حیات طبیه خویش نسبت به نظم دادن به امور و سازماندهی فعالیتها و تقسیم کار اهتمام مینمود، چنانکه مصادیق فراوانی در اینخصوص وجود دارد. با انتخاب فرد شایسته در جایگاه مناسب سعی در تقسیم وظایف داشت که مثال آن انتخاب اسامه بهعنوان فرمانده لشکر و یا انتخاب بلال بهعنوان مؤذن و صدها مورد دیگر میباشد.
۵.اینکه پیامبر بزرگوار (رضی الله تعالی عنهم) نسبت به تعیین حدود برای اندیشه اسلامی سعی نمودند جای شک و شبهه نیست. آن بزرگوار دایره دین و اندیشه خود را بهدرستی برای افراد تبیین نمودند تا افراد حدود و مرزهای تشکیلات جدید را بهدرستی درک نمایند و آن را از دیگر افکار، اندیشهها و نهادهای آن زمان تشخص دهند.
۶.فرهنگ و ارزشهای ویژه و متمایزی بر فعالیتها و اقدامات پیامبر بزرگوار اسلام (رضی الله تعالی عنهم) حاکم بوده است، آنچنانکه در چهره ظاهری نیز بر این تمایز تأکید شده است مثلا نوع پوشش و یا رفتارهای خاصی که انجام میگیرد کهگاه تحت عنوان سنت از آن یاد میشود و نشان دهنده فرهنگ خاص و ویژهای است که باعث تمایز میشود.
همچنانکه مشخص است آنچه که بهعنوان ویژگیهای یک سازمان برشمرده میشود در فعالیتهای جمعی پیامبر بزرگوار اسلام (رضی الله تعالی عنهم) نیز مشهود بوده است و بنابراین میتوان گفت که آن بزرگوار در قالب نهادی فعالیتهای اجتماعی خود را سازماندهی نموده است که امروزه لفظ سازمان به آن اطلاق داده میشود. از طرف دیگری همه اذعان دارند و میپذیرند که پیامبر نقش رهبر و مدیری را در جامعه آن زمان ایفا نموده است، این درحالی است که رهبری و مدیریت در بستری معنی پیدا میکند که به آن سازمان گفته میشود و اصولاً اگر سازمانی وجود نداشته باشد مدیریت نیز مفهوم نخواهد داشت و این خود دلیل دیگری است بر اینکه پیامبر بزرگوار (رضی الله تعالی عنهم) فعالیتهای خود را در قالب تشکیلاتی منظم و منسجم که هدفمند بوده و بهدرستی طرحریزی گردیده است انجام داده است. در ادامه به یک مورد از فعالیتهای اجتماعی آن بزرگوار (رضی الله تعالی عنهم) بهعنوان مصداقی در تأیید گفتههای قبلی اشاره خواهد شد.
بهعنوان نمونه یکی از حساسترین و سرنوشتسازترین حوادث صدر اسلام، غزوه احزاب است. مورخان، این غزوه را بیشتر از آن جهت با اهمیت میدانند که آخرین صحنه تهاجم دشمن به نیروهای اسلام و نقطه اوج اقدامات دفاعی مسلمین بود. اما آنچه کمتر در منابع تاریخی مورد توجه قرار گرفته، مدیریت این حادثه سرنوشت ساز و مهم است. مدیریت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) در جریان این غزوه ابعاد مختلفی دارد. در این مجال کوشش میشود، در حد امکان یکی از اقدامات مدیریتی پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) در جریان یکی از تدابیر آن حضرت یعنی حفرخندق مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
پس از تعیین مسیر خندق که توسط شخص پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)، به همراه گروهی از مشاوران ایشان، افرادی چون سلمان فارسی، سعد معاذ و سعدبن عباده انجام شد، نخستین اقدام رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) ایجاد سازمان لازم برای نیل به هدف یعنی حفر خندق بود. این کار به سرعت اما با دقت و ظرافت تمام انجام گرفت. کل نیروهای موجود، مجموعا نزدیک به سیصد گروه عملکننده، تحت مدیریت یکی از بزرگان اصحاب (مهاجر و انصار) هماهنگ شدند. هر چند ارتباط آن حضرت با همه مسلمین ارتباطی صمیمی و مستقیم بود اما در امور محوله، فقط سرپرستان با رسول خدا ارتباط و تماس داشتهاند. چنان که در ماجرای مواجه شدن گروه سلمان فارسی با سنگ سختی، افراد گروه از سلمان میخواهند موضوع را به اطلاع پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) برساند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) جهت ایجاد انگیزه و تشدید فعالیت مسلمین قسمتی از مأموریت حفر خندق را به مهاجرین و بخش بزرگتری از آن را به انصار سپردند. برای آنکه میان انصار هم نوعی رقابت به وجود آید آنان را به سه گروه تقسیم کردند که نشان از تقسیم وظایفی است که امروزه بدان اشاره میشود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) آگاهانه، از رقابت میان قبایل جهت تسریع کار استفاده کردند و نشان از طرحریزی آگاهانه و ارادی فعالیتها دارد. این تدبیر تا حد گروههای عمل کننده هم ادامه یافت. ضمن اینکه حوزه کار هر گروه کاملا مشخص، و تداخلی در مسئولیتها هم پیش نمیآمد.
نتیجهگیری
زندگی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله و سلم) سرشار از بهترین شیوهها و روشهای مدیریتی است، قدرت و تأثیر این مدیریت آنچنان بوده که در عصر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) از جامعهای فقیر و ناتوان که گرفتار جنگهای قومی و قبیلهای بر سر مسائل و مفاخر بیارزش بودند، جامعهای نوین و متعالی ساخت، بهطوری که در مدت کوتاهی توانست بر بزرگترین امپراتوریهای زمان خود پیروز گردیده، خود حکومت و تمدن عظیمی را پیریزی نماید. بهترین روشها و دستورات اداره و هدایت انسانها، در گفتار و کردار پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) گرد آمده است.
یکی از راههای یادگیری، شناخت و رسیدن به موفقیت الگوبرداری است، که آن را شالوده موفقیت میدانند چراکه به الهام و تقلید از الگوها میتوان بههمان موفقیتهایی داست یافت که آنان کسب کردهاند. اما ممکن است گفته شود پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) انسان کامل و بینظیری است که دیگران را امکان راهیافتن به جایگاه و منزلت او نیست. اما صرفنظر از مقام معنوی و عبودیت دستنایافتنی آن حضرت (صلی الله علیه وآله و سلم)، قرآن خلاف این تصور را بیان میکند و به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) میفرماید بگو: «اِنَّما اَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُم» من بشری هستم مثل شما!؛ و در آیهای دیگر درباره تمام پیامبران میفرماید: «اِنَّهُمْ لَیَاْکُلُونَ الطَّعامَ وَ یَمْشونَ فِی الاْءَسْواقِ» آنان غذا میخورند و در بازارها راه میروند!؛ نیز تکرار تعبیراتی نظیر: «رسولاً منکم»، «رسولاً منهم»، «رَسوُلاً مِنْ اَنْفُسِهِمْ» به ما میفهماند که پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) فرشته و یا یک موجود نامتجانس با ما نیست، بلکه او هم انسانی است مثل ما، از جنس ما و با ویژگیهایی که ما دارا هستیم تا قابل الگوگیری باشد و بنابراین با تعبیر «لقد» که تأکید مضاعف است میفرماید: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسوُلِاللّهِ اُسْوَةٌ حَسَنَة لِمَنْ کانَ یَرْجُوااللّهَ وَالْیَوْمَ الآخِرِ وَ ذَکَرَاللّهَ کَثیرا» مسلما برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی است برای آنان که به رحمت خدا و روز رستاخیز امید دارند و خدا را بسیار یاد میکنند.
نکته پایانی اینکه اگر خواهان رسیدن به همان جایگاهی هستیم که در صدر اسلام بوده است راه چاره الگوگیری از بزرگان دین اسلام و در صدر آنان پیامبر گرامی (صلی الله علیه وآله و سلم) در فعالیتهای اجتماعی، دعوی و خانوادگی است، اگر چه در این مجال به بررسی فعالیتهای دعوی و خانوادگی پرداخته نشد و صرفا بر فعالیتهای تشکیلاتی آن بزرگوار (صلی الله علیه وآله و سلم) اشاراتی شد اما الگوگیری باید همه جانبه و فراگیر باشد و لازم است تا ابعاد مختلف شخصیتی ایشان (صلی الله علیه وآله و سلم) مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد باشد سرآغازی باشد برای تحولی بزرگ در دنیای اسلام انشاءالله. تبیینی اندک بود از یکی از ویژگیهای شخصیتی عظیم که دانش ناقص این حقیر یارای بیش از این نداشت.
منابع و مآخذ:
۱. بوریل گیبسون و گارت مورگان نظریههای کلان جامعهشناختی و تجزیه و تحلیل سازمان: عناصر جامعهشناختی حیات سازمانی. مترجم: محمدتقی نوروزی نشر مشترک سازمان سمت و مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره). چاپ سوم. ۱۳۹۰
۲. دفت ریچارد ال. مبانی تئوری و طراحی سازمان مترجمین: علی پارسائیان و سید محمد اعرابی. دفتر پژوهشهای فرهنگی. چاپ ۱۳۸۷.
۳. شفیعی عباس. مقایسه توصیفی نظامهای مدیریت سازمانی با نظام مدیریت اسلامی.
۴.خدمتی. ابوطالب انواع کنترل و نظارت در مدیریت اسلامی.
۵.ولوی علیمحمد. مدیریت در بحران پژوهشی موردی در مدیریت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) در غزوه احزاب.
نظرات
دانا
07 شهریور 1391 - 08:46تشکیلات اسلامی مقید به بینش اسلامی در مورد شخصیت فرد مسلمان و شرع است و از طرفی کاری مخلصانه است تا مورد قبول خدا واقع شود مانند تشکیلات های دنیایی نیست که با هر وسیله ای بهدف برسند یا اینکه هر حقیقت و شرعی را فدای مصلحت تشکیلات نمایند. در تشکیلات اسلامی جای برای زد و بند های حزبی - حذف مخالف- بی حرمتی -نادیده گرفتن حقوق اسلامی -خود بزرگ بینی - بی مسوولیتی -عدم جوابگویی -خود را فوق شورا گرفتن - و عدم تعمیم امامت و بی نظمی نیست.
بدوننام
08 شهریور 1391 - 12:29این همه صغری و کبری چیدن برای این است که یک توجیه شرعی برای تشکیلات اخوان و زیر شاخه های آن پیدا شود اما واقعیت این است که ارتقای اخلاق که اصلی ترین رسالت انبیاست با تشکیلات و حزب هر چند با پسوند اسلامی!! در تناقض است۰
متین لطفی
08 شهریور 1391 - 07:48از دکتر پیرصاحب بابتِ مقاله ی مفیدشان سپاسگزارم! دوستِ عزیز(بی نام)، پسوندِ اسلامی، معرّفِ جهانبینی اسلامی آن جماعت و توازنِ نگرش و همسویی منش آن جماعت با فقه و اعتقاداتِ اسلامی است. خوشحال میشوم چندی از آن تناقضاتِ میانِِ اهتمام به تنظیمات و تکامل اخلاق را برایمان بازگو نمایید.
بدوننام
08 شهریور 1391 - 02:58تشکیلات و حزب هر چند با منش اسلامی در طول زمان کریستالیزه میشود۰به تدریج اهداف افرادتشکیل دهنده ی آن به صورت ناملموس به جزیی از هویت ایدیولوژیک سازمان تبدیل می گردند۰ایدیولوژی هر سازمانی چیزی نیست جز باورها و آرمانهای افراد تشکیل دهنده ی آن۰اخلاق نبوی در پیچ و خم فرایندهای نرمال سازی سازمانی خواسته یا نا خواسته به اخلاق نسبی فردی٬طبقاتی و حتی قومی کاهش می یابد۰ این روند در نهایت به استحاله ی محتوایی اخلاق نبوی ,صرف نظر از تنوع فرم سازمانی, منجر می شود۰ خلاصه؛ کاهش ارزشهای اخلاقی به اهداف استحاله یافته ی تشکیلاتی.
متین لطفی
09 شهریور 1391 - 07:56سازمان به مثابه ی یک مدرسه، به تناسبِ موقعیتهای مکانی و زمانی، مقتضیاتش تحول یافته و چه بسا در این راستا، نه اهدافش بلکه انتخابِ شيوه ها و روشهاي نيل به اهداف تغییر یافته و در برهه های زمانی/مکانی مختلف فرکانس دغدغه هایش در برخی زمینه ها تقویت و در برخی دیگر تضعیف گردد. و این هرگز به معنای تغییر اهداف نیست. البته این حقیر، تحقق مراحل مذکور از جانب شما را هرگز انکار نمیکنم! اما معتقدم آنچه موجبِ ایجاد یا فعال شدنِ این آفات در سازمان میشود، عدم وجودِ اخلاق است؛ به عبارتی: اصلا اخلاقی وجود ندارد تا کریستالیزه شود! وسوسه هایی را که گریبانگیر اعضای یک سازمان میشود، میتوان با پادزهر تقوا سرکوب کرد؛ به گمانم شما در تشخیص علتها به خطا رفته اید؛ علتِ قومی و طبقاتی و... برخورد کردن، وجودِ ذاتِ سازمان نیست، بلکه نبودِ تقوا و اخلاق در میانِ اعضای سازمان است؛ که حل این مشکل، نه با حذف سازمان و مقابله علیه آن، بلکه با آموزش و پرورش و تربیت اعضا، امکان پذیر است. برای مثال میتوان گفت:همانطور که خداوند فقیر را به وسیله ی فقر آزمایش میکند و غنی را بوسیله غنا، به افراد نیز میتوان آموزش داد که هرکس با خدایش بیعت داده، در هر موقعیتی که مشغول خدمت است، مطمئن باشد که عبادت خدا را بجا می آورد؛ و اینگونه میتوان باوجودِ اختلافِ طبقاتی (مسئولیتی و نه ارزشی) مانع ایجادِ اختلافِ قلبی در میانِ اعضا شد! البته شاید در هر سازمانی (حتی سازمانهای دینی) عده ای یافت شوند که اخلاق و تقوا در وجودشان تضعیف گردد و زمانِ کسب مسئولیت، حس مالکیتشان گل کند، نه حس خدمتشان! و البته نباید بخاطر چنین نمونه هایی، به ذاتِ سازمان حمله برده و در مسئله وجودِ آن، نفع کثیر را قربانی ضرر قلیل نمود. خلاصه: سازمان نابود کننده کننده ی اخلاق نیست؛ بلکه نبودِ اخلاق، نابود کننده ی سازمان است! با احترام
بدوننام
09 شهریور 1391 - 09:49بنده تمایلی به ادامه بحث در خصوص ارتباط «اخلاق» با «سازمان و تشکیلات» ندارم زیرا گفتمان این سایت و نویسندگان محترم مبتدی و حتی حرفه ای این سایت درون دینی است۰ لذا جهت ورود به مباحث برون دینی حداقلی از آگاهی نسبت به فلسفه ی اخلاق وامرمتعالی ونسبت آن با ساختار بوروکراتیک سازمان درعصرجدید از منظر برون دینی برای نویسندگان محترم لازم است که متا سفانه این حداقل فراهم نیست۰توصیه ی بنده به ویژه به نویسندگان تازه کار این است که قبل از تحریر به اندازه ی کافی مطالعه داشته باشند۰موفق باشید.
بدوننام
13 شهریور 1391 - 12:31سلام باباجان این کردها چقدر متعصب هستند این مطلب را سریع کنر گذاشتند و مطلب شاعر کرد همچنان در صدر است عجب این مهم است یا آن یکی
بدوننام
23 شهریور 1391 - 04:40فکر نمیکنم استفاده از کلمات و جملات قلمبه سلمبه نشانه ی مطالعه ی عمیق و داشتن انعطاف باشد.
بدوننام
25 شهریور 1391 - 06:34سلام دوست من قبل از بیان هر نظری داشتن ظرفیت بیان مقد خیلی مهم است و بعد ادب نقد است شما نوشته ای کلمات قلمبه سلمبه بنده در دوره های استاد شرکت کرده ام و مطلب را هم خواندم علمی و قابل فهم است اگر جنابعالی درک نمی کنی یا مطالعه اندک دارید و یا تعصب اجازه درک نمی دهد بهتر است بدون تعصب و با نگاهی باز مطالعه شود بهروز باشید
دوست عزیز، مخاطب بنده همان فردیست که با اسم بدون عنوان نظر داده است، نه استاد پیرصاحب. همانکه میفرماید سازمان باعث از بین رفتن اخلاق میشود! بنده نسبت به دکتر پیرصاحب ارادت دارم.